مفهوم:این کتاب با هدف قراردادن بچههایی که از خوابیدن فراریاند، داستان تفاوت حیوانات در زمستان را برای آنها تعریف میکند و در نهایت، با یک پایانبندی غافلگیرکننده، خستگی همهی نخوابیدنها را حسابی از تنشان درمیآورد.
خلاصه:در کتاب «دوست ندارم بخوابم!»، قورباغه کوچولو برای زمستان امسال کلی برنامه چیده است: میخواهد برود اسکیبازی کند، چیزهای داغ داغ بخورد و با برفبازی کلی خوش بگذراند. اما جغد دانا برایش توضیح میدهد که زمستانها وقت خوابیدن قورباغههاست و اصلاً از این خبرها نیست! میپرسید: «قورباغه چه جوابی میدهد؟» او داد میزند که دوست ندارم بخوابم برای همین هم تمام حیوانات جنگل دور او جمع میشوند و برایش میگویند که آنها زمستانهایشان را چطوری میگذرانند و اینکه اصلاً بیدار بودن توی سرمای زمستان جذاب نیست؛ اما قورباغه همچنان داد میزند که دوست ندارم بخوابم حالا شما بگویید بچهها مگر وقت خواب، از این حرفها سرش میشود؟!